موسسه سنین CNIN Institute

درمان سرطان خون (لوسمى) مزمن ميلوئيدى CML:

 

چه پزشکانی "لوسمی مزمن میلوئیدی CML" را درمان می کنند؟

  • فوق تخصص مدیکال آنکولوژی و هماتولوژی: پزشک مسوول درمان شما پزشک فوق تخصصی است که سرطان را با داروهای شیمی درمانی، تارگت تراپی و ایمونوتراپی و پیوند مغز استخوان درمان می کند و کل برنامه درمانی شما را طرح ریزی می کند.

ممکنست بسیاری از متخصصین دیگر شامل تخصص های زیر نیز در مراقبت از شما سهیم باشند: پرستار، کمک پرستار، مددکار اجتماعی، روانشناس، متخصص تغذیه، ... .

 

درمان لوسمى مزمن ميلوئيدى بر اساس "فاز" بيمارى:

گزينه هاى درمان در افراد مبتلا به لوسمى مزمن ميلوئيدى "CML" بستگى به چند عامل دارد از جمله: فاز بيمارى، سن فرد مبتلا، عوامل مرتبط با پيش آگهى، در دسترس بودن يك اهداكننده سلول هاى بنيادى كه خصوصيات "بافت" وى با گيرنده مشابهت (match) داشته باشد.

 

درمان فازمزمن (Chronic phase):

درمان استاندارد بيماران لوسمى در اين فاز، استفاده از يك TKI يا "مهاركننده تيروزين كيناز" مى باشد، مانند:

  • ايماتينيب  (Imatinib (Gleevec
  • نيلوتينيب  (Nilotinib (Tasigna
  • داساتينيب  (Dasatinib (Sprycet
  • بوسوتينيب (Bosotinib (Basulif

چنانچه از اولين دارو اثرات چندانى مشاهده نشود (ويا اصلاً اثر نكند)، ميزان آن را بالا برده و يا از داروى ديگری استفاده خواهند کرد. مثلاً: پوناتینیب (ponatinib (Iclusing يك گزينه است كه پس از آن كه تمامى داروهاى ديگر"مهاركننده تيروزين كيناز" (TKI) استفاده شدند و يا سلول هاى لوسمى، جهش (T315I) را كسب نمودند، استفاده مى شود. گاهی هم پزشکان به دليل عوارض جانبى يكى از داروها، سراغ نوع ديگر از داروهاى TKI، می روند.

ممكنست بعضى از بيماران در اين فاز، با پيوند آلوژن (allogenic stem cell transplant) AlloSCT سلول هاى بنيادى، معالجه شوند كه اين روش، در ادامه مطلب  شرح داده مى شود. 

 

كنترل درمان هاى CML:

بررسى مداوم تاثیر درمان، و پاسخ بيمار به درمان از اهميت بسيار بالائى برخوردار است. نتايج شمارش سلولهای خون، نتايج PCR (ميزان ژن "BCR-ABL" در سلول هاى لوسمى يا مغز استخوان را اندازه گيرى مى كند)، و وجود كروموزوم فيلادلفيا به دقت بررسی می شود.

شمارش گلبول هاى خون در سه ماه اول پس از شروع درمان انجام مى شود، اما جستجوى مجدد كروموزوم فيلادلفيا و ژن BCR-ABL معمولاً سه ماه بعد از شروع مهاركننده هاى تيروزين كيناز انجام شده وهر سه تا شش ماه تكرار مى شود.

اگر نتايج درمان ها رضايت بخش باشند، بيماران همان دارویی كه مفيد واقع شده است را ادامه ميدهند، اما اگر نتايج حاكى از عدم كاركرد صحيح دارو باشد، داروى ديگری را امتحان می کنند.

معیارهای تاثیر درمان، سه ماه پس از شروع درمان:

  • پاسخ كامل خونى.
  • پاسخ مناسب "سيتوژنتيك".
  • كاسته شدن حداقل ٩٠ درصدى (در آزمايش پى سى آر) از نسخه هاى آنكوژن BCR-ABL.

و اگر همچنان پاسخ به درمان ها مناسب باشد، بعد از ١٨ ماه از آغاز، بيمار بايد داراى مشخصات زیر باشد:

  • پاسخ كامل خونى (شمارش طبيعى گلبول هاى خون).
  • پاسخ كامل "سيتوژنتيك".
  • پاسخ اساسى (عمده) مولكولى.

براى دانستن تعريف هر كدام از اين پاسخ ها، به قسمت "بررسی تاثیر درمان لوسمى مزمن ميلوئيدى"، در ادامه همين مطلب مراجعه نماييد.

 

فاصله انجام آزمایش ها برای بررسی موفقیت درمان CML:

بيش از ٧٠ درصد بيماران، در طى يك سال پس از شروع درمان با "ايماتينيب" يك پاسخ كامل سيتوژنتيك را از خود نشان ميدهند (اين ميزان با ساير مهار كننده هاى تيروزين كيناز بالاتر است). پس از يك سال، بازهم نتايج بهتر شده و اغلب اين بيماران يك پاسخ كامل مولكولى دارند. اما، برای اطمینان از شفای کامل حتى در بيمارانى كه ديگر ژن BCR-ABL قابل رديابى نيست، احتياج داريم كه داروهاى مهاركننده تيروزين كيناز را به مدت نامحدود استفاده نماييم.

براى بيمارانى كه پاسخ بسيارخوب و "عمقى" به درمان داده اند و اين واكنش مناسب تا مدت ها ادامه داشته است، (مثلاً حداقل دو تا سه سال)، برخى پزشكان پيشنهاد مى دهند كه استفاده از دارو متوقف شده، اما شمارش كامل گلبول هاى خون با دقت (براى احتمال عود مجدد لوسمى) و مرتب انجام شود.

مطالعات تا اين زمان، نشان داده اند كه در حدود نيمى از بيماران، پس از توقف درمان، اثرى از بازگشت لوسمى ديده نمى شود. گزينه ديگر، كاستن از دُوز دارو مى باشد، كه مى تواند عوارض جانبى را کم کند. چنانچه بيمارى پس از توقف درمان و يا كاسته شدن از دوز دارو، مجدداً عود نمايد، به طور معمول، بازهم به همان نوع درمان آغازين، پاسخ خوبى نشان مى دهد.

 

گزینه های درمان پس از شکست درمان اوليه CML:

  • افزايش دُوز دارو: دربسيارى اشخاص اين كار كمك كننده است، هر چند كه دوزهاى بالا از دارو، اغلب با عوارض جانبى شديدترى همراه خواهد بود.
  • جايگزين كردن دارو با يك مهار كننده تيروزين كيناز ديگر: مثلاً از "ايماتينيب" به "داساتينيب"، "نيلوتينيب" يا "بوسوتينيب". البته پزشكان هم با انجام آزمايشات مختلف بر روى سلول هاى لوسمى (براى يافتن جهش هاى احتمالى)، براى جستجوى بهترين گزينه دارويى تلاش مى نمايند.
  • استفاده از "اينترفرون" يا شيمى درمانى: مى توانند براى افرادیكه داروها اثرات خوبى ندارند، امتحان شوند.
  • پيوند سلول هاى بنيادى: خصوصاً براى بيماران جوان تر و كسانى كه "دهنده" سازگار (Match) دارند، يك گزينه محسوب مى گردد. (برای آگاهی بیشتر بخش "پیوند اتولوگ مغز استخوان" و "پیوند آلوژن مغز استخوان" در وبسایت سنین را ببینید).

 

درمان لوسمى مزمن ميلوئيدى پس از پيوند سلول هاى بنيادى:

برخى از بيماران كه "پيوند سلول هاى بنيادى" را انجام مى دهند، احتمال دارد كه پاسخ كاملى را دريافت ندهند. اگر ايشان، به "بيمارى پيوند عليه ميزبان" GVHD دچار نشوند، پزشكان سعى مى نمايند كه سيستم ايمنى جديد آنان را ترغيب به مبارزه با سلول هاى لوسمى نمايند.

يك روش انجام اين كار، كاستن تدريجى و يا توقف كامل استفاده از داروهاى "سركوبگر ايمنى" است. اين عمل باید بسيار با دقت انجام شود تا بدون پديدارى بيش از حد "بيمارى پيوند عليه ميزبان" از تاثير ضد لوسمى سيستم ايمنى جديد بهره مند شويم. در طى اين مدت بيمار بايد تحت مراقبت ويژه باشد.

DLI يا "انفوزيون لنفوسيت دهنده": روش ديگر استفاده از سلول لنفوسيت (گلبول سفيد) شخص دهنده سلول هاى بنيادى مى باشد. اين كار هم ممكن است بتواند سلول هاى سيستم ايمنى را ترغيب به واكنش بر عليه سلول هاى لوسمى بنمايد. همچنين، شايد "اينترفرون" هم كمك كننده خوبى باشد. اگر پس از دريافت سلول هاى بنيادى بيمارى پيوند عليه ميزبان (GVDH) پديدار شود، تقويت بيشتر سيستم ايمنى ديگر جواب گو نخواهد بود و براى اغلب ايشان بهتر آن است كه درمان را با يك "مهاركننده تيروزين كيناز" همانند "ايماتينيب" ادامه  دهند.

 

درمان فاز شتاب گرفته، (Accelerated phase) CML:

زمانى كه لوسمى مزمن ميلوئيدى در فاز شتاب گرفته قرار می گیرد، تشكيل و تجمع فراوان سلول هاى لوسمى در بدن بيمار سرعت مى گيرد و موجب بروز علایم مختلف مى شود. سلول هاى لوسمى با اكتساب جهش هاى ژنتيكى مكرر، بر تکثیر خود افزوده و از تاثیر درمان مى كاهند. گزينه هاى درمانى در اين مرحله خیلی بستگى دارد به اینكه بيمار قبلاً چه درمان هايى دريافت کرده است. هرچند درمان مشابه درمان هاى استاندارد "فاز مزمن" خواهد بود، اما معمولاً با هيچ يك از درمان ها پاسخ مناسب و بلند مدتى ديده نخواهد شد. اگر بيمار قبلاً هيچ درمانى نگرفته باشد،براى شروع درمان از يك مهاركننده تيروزين كيناز (مثل ايماتينيب، اما با دوز بالاتر از معمول در فاز مزمن)، استفاده خواهد شد و اين گزينه اى مناسب براى اغلب افراد است. (هر چند پاسخ، حاصله چندان نخواهد پائيد). با اين وجود، نيمى از بيماران هنوز پس از چهار سال به حيات خويش ادامه مى دهند. در اين فاز از داروهاى جديد تر، همچون: "داساتينيب" و "نيلوتينيب"، استفاده مى شود.(ساير داروها تحت مطالعه هستند.)

اگر بيمار در حال حاضر "ايماتينيب" مى گيرد، بر دوز آن مى افزايند و يا يك "مهار كننده" ديگر مانند "بوسوتينيب" را جايگزين آن مى نمايند.

گاهى، براى مشاهده نوع جهش (تغيير) سلول هاى لوسمى را مورد بررسى قرار مى دهند، تا بدانند كه يك "مهاركننده تيروزين كيناز" اثرات خوبى دارد (قسمت لوسمى مزمن ميلوئيدى دارای جهش T315I را در ادامه همين مطلب ببينيد). در لوسمى هايى كه دارای اين جهش، آخرين گزينه بعد از تست ديگر داروهاى  "مهاركننده تيروزين كيناز" معمولاً ponatinib خواهد بود. استفاده از "اينتفرون" هم، يكى ديگر از گزينه ها مى باشد (هر چند در اين فاز اثرات چندانى ندارد). حدود ٢٠ درصد از بيماران به شيمى درمانى پاسخ ميدهند، اما اين واكنش ها معمولاً كمتر از شش ماه دوام خواهد آورد.

انجام "پیوند آلوژن" سلول هاى بنيادى براى بيماران جوانِ قادر به تحمل پیوند، بهترين گزينه خواهد بود. معمولاً ٢٠ تا ٤٠ درصد بيمارانى كه در فاز شتاب گرفته، پيوند سلول هاى بنيادى شده اند، تا چند سال بعد زنده بوده اند. (برای آگاهی بیشتر بخش "پیوند آلوژن مغز استخوان" در وبسایت سنین را ببینید).

اغلب پزشكان ترجيح مى دهند كه با استفاده از شيمى درمانى لوسمى را تحت كنترل درآورند، و سپس (ترجيحاً، در هنگام تقليل و تخفيف بيمارى)، اقدام به عمل پيوند سلول هاى بنيادى نمايند. 

در بعضى موارد، ممكنست پيوند "اتولوگ" سلول هاى بنيادى هم انجام شود تا شايد  بتوانند لوسمى ميلوئيدى مزمن را به "فاز مزمن" برگردانند، اما بسيار بعيد است كه منجر به "شفا" شود. (برای آگاهی بیشتر بخش "پیوند اتولوگ مغز استخوان" در وبسایت سنین را ببینید).

 

درمان فاز بلاست، (Blast phase) CML:

در مرحله بلاستِ لوسمى ميلوئيدى مزمن، سلول هاى لوسمى، بيش از پيش ناهنجار مى شوند و بيمارى همچون يك لوسمى حاد عمل مى نمايد، شمارش گلبول هاى خون دائماً بالاتر مى رود و نشانه های دائمى و شديد گوناگونی بروز مى کند. براى بيماران فاز "بلاست" (که قبلاً هيچ دارويى نگرفته اند) شايد "ايماتينيب" با دوزهاى بالا كمك نمايد (هر چند در تعداد كمى از افراد و براى زمان كوتاهى اين اثر پديدار شود). به نظر مى رسد انواع جديد تر مهاركننده هاى تيروزين كيناز، مانند "داساتينيب"، "نيلوتينيب" يا "بوسوتينيب"، روی اين فاز تاثير بهترى داشته باشند (خصوصاً اگر از آن ها قبلاً استفاده نشده باشد). بهتر است كه از پوناتینیب در آخرين مرحله (و پس از استفاده از ديگر مهاركننده ها) استفاده شود. شايد براى بيمارانى كه پاسخ خوبى به درمان ها داده اند، پيوند سلول هاى بنيادى نيز مد نظر قرار گیرد.

در اغلب قريب به اتفاق موارد، سلول هاى لوسمى دراين فاز، همچون سلول هاى لوسمى ميلوئيدى حاد (AML) عمل مى نمايند، با اين تفاوت كه در مقابل شيمى درمانى هاى موثر بر سلول هاى لوسمى ميلوئيدى حاد هم مقاوت مى نمايند. شيمى درمانى هاى استاندارد براى لوسمى ميلوئيدى مزمن، معمولاً در يكى از هر پنج نفر موجب تقليل و تخفيف بيمارى خواهد شد (هر چند اين مهار هم كوتاه خواهد بود). اگر مهار شد، ممكن است فرصتى باشد تا بعضى از انواع پيوندهاى سلول هاى بنيادى مد نظر قرار گیرد.

در تعداد اندكى از بيماران سلولهای بلاستى خصوصیات سلول هاى لوسمى لنفوبلاستيك حاد (ALL) را دارند و اين سلول ها به  داروهاى شيمى درمانى حساس تر هستند. مهار بیماری، با داروهايى نظير "وين كريستين"، "پِردنيزون" ‏و "دوکسوروبيسين" به همراه ايماتينيب، در نيمى از اين بيماران امكان پذير خواهد بود (اگر قبلاً به كار نرفته باشند). مانند بيماران مبتلا به لوسمى لنفوسيتى حاد، این احتمال وجود دارد كه سلول هاى لوسمى در مايع اطراف طناب نخاعى و مغز وجود داشته باشند كه در اين موقع با استفاده از داروهايى نظیر، "سيتارابين" يا "متوتِرِکسات" كه مستقيماً وارد مايع مغزى نخاعى می شوند، درمان می شوند. در اين موارد  شايد کمی از راديوتراپى (پرتودرمانى) مغز هم استفاده شود. (به قسمت لوسمى لنفوبلاستى حاد در سايت مراجعه شود.)

پيوند آلوژن سلول هاى بنيادى در فاز بلاست كمتر از ديگر فازها موفقيت آميز است و نسبت حيات بلند مدت اين بيماران كمتر از ١٠ درصد مى باشد (اين روش تنها راه شناخته شده رسیدن به "شفا" است). اگر بتوانند بيمارى را به فازمزمن برگردانند، عمل پيوند موثر تر خواهد بود.

از آنجاكه اغلب بيماران وارد شده به "فاز بلاست"، ديگر قابل درمان نخواهند بود، شايد بهترين و مهمترين گزينه استفاده از داروهاى تخفيف دهنده عوارض و مسكّن ها، باشد. با راديوتراپى، مى توان از بزرگی طحال كاست يا دردهاى مناطقى از بافت استخوانى كه بر اثر حمله لوسمى تخريب شده اند را تخفيف داد. (شيمى درمانى به همراه مثلاً "هيدروكسى اوره"، براى مدتى برخى از نشانه ها و عوارض لوسمى را تقليل خواهد داد.)

شرکت در کارآزمایی های بالينى روی درمان هاى تركيبى شامل: شيمى درمانى، داروهاه هدفمند، همچنين معالجات بيولوژيكى هم مى تواند گزينه اى مهم محسوب شود.

 

درمان CML دارای جهش T315I:

همانگونه كه در قسمت مربوط به درمان های هدفمند صحبت كرديم (به سايت مراجعه شود). در بعضى از بيماران تحت درمان با "مهار كننده تيروزين كيناز" TKI، سلول هاى سرطانى يك جهش (تغيير) ژنتيكى بنام جهش T315I را كسب می کنند که ایجاد مقاومت به اغلب داروهاى "مهار كننده تيروزين كيناز"، می کند.

اگر لوسمى ديگر به درمان جواب ندهد، بايد نوع ديگرى از دارو را جايگزين آن نمود و سلول ها نيز از نظر جهش احتمالى "T315I" آزمايش و بررسى شوند. اگر جهش مشاهده شد، تنها گزينه ادامه درمان، داروى "پوناتينيب" خواهد بود. اگر دارو موثر نباشد يا بيمار عوارض جانبى شديد آن را تحمل نکند، مى توان از شيمى درمانى کمک گرفت. به نظر مى رسد يك داروى جديدتر شيمى درمانى به نام "اوماستاکسين" omacetaxine در چنين مواقعى كمك كننده باشد. هر چند ديگر داروهاى شيمى درمانى هم ممكنست اثر گذار باشند.

 

بررسی تاثیر درمان CML:

اگر بيمار تحت معالجه با داروهاى هدف درمانى باشد، پزشكان مرتباً برای بررسی پاسخ آزمایش درخواست می کنند شامل: شمارش كامل گلبول های خون، معاينه دایم، نمونه بردارى از مغز استخوان، بررسى "سيتوژنتيك" سلول هاى لوسمى، PCR (از خون و مغز استخوان). و نيز، به دقت واكنش به درمان ها و پاسخ بيمارى به داروهاى مختلف را تحت نظر قرار مى دهند.

  • پاسخ خونی، بر اساس شمارش كامل گلبول هاى خون (معمولاً در سه ماه نخست پس از آغاز درمان) است.
  • پاسخ كامل خونى (CHR): به معناى آن است كه نتايج شمارش ها طبيعى و نرمال شده، هيچ سلول نابالغى در خون وجود ندارد و، اندازه  طحال به ميزان طبيعى خود برگشته است.
  • پاسخ نسبى خونی (PHR): به معناى آن است كه پيشرفت هايى در درمان حاصل شده، اما هنوز علایمى از لوسمى مزمن ميلوئيدى در بيمار ديده مى شود. تعداد گلبول هاى سفيد به نصف (تعداد قبل از درمان) كاهش يافته، تعداد پلاكت ها هر چند بالا است، به نصف ميزان قبل از آغاز درمان تقليل يافته است، و طحال هر چند كوچكتر شده، هنوز به اندازه طبيعى خود نشده است.

 

  • پاسخ سيتوژنتيك، بر اساس نتايج آزمايش هاى مغز استخوان با آزمايش "فيش" FISH يا سيتوژنتيك برآورد مى شود.(براى رسیدن به این پاسخ نسبت به پاسخ خونی به زمان بيشترى نياز داريم.) براى كسب اطلاعات بيشتر به قسمت "تشخيص لوسمى ميلوئیدى مزمن" در بخش سرطان هاى خون سايت سنين مراجعه نماييد.
  • پاسخ سيتوژنتيك كامل (CCyR): زمانى است كه هيچ سلولى كه حامل كروموزوم فيلادلفيا باشد در خون و يا مغز استخوان يافت نشود.
  • پاسخ سيتوژنتيك نسبى (PCyR): زمانی است كه از يك تا سى و چهار درصد سلول هاى لوسمى حامل كروموزوم فيلادلفيا باشند.
  • پاسخ سيتوژنتيك عمده (MCyR): زمانى محسوب مى شودكه كمتر از سى و پنج درصد از سلول هاى لوسمى حامل كروموزوم فيلادلفيا باشند.
  • پاسخ سيتوژنتيك غير مهم (NsCyR): زمانى است كه بين سى و پنج تا نود درصد سلول هاى لوسمى هنوز هم حامل كروموزوم فيلادلفيا باشند.

 

  • پاسخ مولكولى، بر اساس آزمايش (PCR) بر روى سلول هاى خون و مغز استخوان برآورد مى شود: 
  • پاسخ مولكولى كامل (CMR): به معناى آن است كه هيچ ردّى از آنكوژن ناهنجار BCR-ABL در خون بيمار يافت نشده است.
  • "پاسخ مولكولى اساسی (عمده) (MMR): به معنای آن است كه نتايج آزمايشات ژن BCR-ABL در خون بيمار، نشان دهنده آن است كه ميزان اين آنكوژن برابر و يا كمتر از يك هزارم مقدار آن در خون فرد بيمار قبل از درمان است.

 

پيوند سلول هاى بنيادى براى درمان لوسمى مزمن ميلوئيدى CML:

دُوز هاى معمول داروهاى شيمى درمانى عوارض جانبى بسيار جدى براى بافت هاى سريع التكثير مغز استخوان به همراه دارند. با وجود آنكه دوزهاى بالاتر اين داروها، به نحوى موثر سلول هاى لوسمى را از بين مى برند، نمى توانيم اين مقادير بالا را به كار بگيريم زيرا با "نابودى اساسى" سلول هاى سالم مغز استخوان، و كمبود شديد سلول هاى خون روبرو مى شويم .

براى انجام پيوند سلول هاى بنيادى، مقادير بالايى از شيمى درمانى را به بيمار ميدهند، تا سلول هاى لوسمى از بين بروند (گاهى تمامى بدن را تحت تابش اشعه ايكس، با دوز متوسط قرار مى دهند).

ميدانيم كه اين نوع درمان، به همراه سلول هاى لوسمى، سلول هاى زاينده مغز استخوان را نيز از ميان مى برد، لذا پس از انجام درمان، براى برگشت سلول هاى مغز استخوان، بيمار مورد پيوند سلول هاى بنيادى سازنده و تشكيل دهنده خون قرار می گیرد. اين سلول هاى مورد استفاده در پيوند را يا از خون تهيه مى نمايند كه به آن "پيوند سلول هاى بنيادى خون محيطى" PBSCT مى گويند، ويا، از سلول هاى مغز استخوان تهيه مى نمايند كه به آن "پيوند مغز استخوان" BMT مى گويند. پيوند مغز استخوان قبلاً بيشتر انجام مى شد، اما اكنون غالباً و بيشتر از روش PBSCT استفاده مى شود. دو روش عمده پيوند سلول هاى بنيادى "آلوژن" و "اتولوگ" مى باشند.

  • پيوند اتولوگ: از سلول هاى بنيادى جمع آورى شده از خون و مغز استخوان بيمار استفاده كرده و دوباره آن ها را به وى پيوند مى دهند. اشكال اين روش آن است كه احتمال دارد هنگام تهيه نمونه ها (براى پيوند)، سلول هاى لوسمى بین سلولهای پیوندی باشند. "بیشتر بدانید"

 

  • پيوند آلوژن: سلول هاى بنيادى مناسب براى پيوند را از يك نفر ديگر (دهنده يا اهدا كننده) مى گيرند كه براى پيشگيرى از بروز مشكلات بعدى، نوع بافت پيوندى دهنده، بايد سازگار "مَچ" Match با گيرنده باشد (يعنى هر دو نفر شباهت لازم را بین بافت هاى خود داشته باشند). كه معمولاً يك فرد از افراد فاميل درجه يك، مانند برادر يا خواهر، اين ويژگى هاى مورد لزوم را دارند و ندرتاً مى توان يك بافت "مشابه" را در افراد غير فاميل نزديك پيدا نمود. "بیشتر بدانید"

از آن جاكه ممكنست حین جمع آورى و تهيه سلول هاى بنيادى از خون فرد بيمار، سلول هاى لوسمى هم برداشت شود، روش آلوژن، معمولاً روش اصلى پيوند بيماران مبتلا به لوسمى ميلوئيدى مزمن است. (در واقع، تنها روش شناخته شده "شفا"ى اين بيماران است). اما بايد بدانيم كه اين روش هم عوارض جانبى شديد و مشكلاتى دارد كه حتى زندگى را تهديد می كند، و در بسيارى از موارد گزينه مطلوبى محسوب نمى شود (خصوصاً در بيماران مسن تر و يا كسانى كه از ديگر مشكلات جدى سلامتى رنج مى برند).

پيش از آن كه داروهاى مدرن هدف درمانى، همانند "ايماتينيب" Gleevec كشف و ارائه شوند، پيوند سلول هاى بنيادى مرسوم ترين روش درمان لوسمى ميلوئيدى مزمن محسوب مى شد، زيرا داروها در آن زمان تاثير چندانى نداشتند، و معمولاً كمتر از نيمى از بيماران، بيش از پنج سال زنده مى ماندند. اكنون داروهايى نظير "ايماتينيب" درمان استاندارد محسوب شده و از پيوند كمتر استفاده مى شود. هر چند، تنها روش اثبات شده براى "شفا" ى احتمالى بيماران جوان تر، همان پيوند است و پزشكان،  خصوصاً براى كودكان اين گزينه را در نظر مى گيرند. (خصوصاً اگر برادر يا خواهرى داشته باشند كه بافت پيوندى سازگار و مشابه با بافت مغز استخوان بيمار دارد). گاهى نيز پيوند را جايگزين داروهاى هدف درمانى می کنند (زمانى كه بيمارى پاسخ مناسبى به اين داروها نمى دهد).

 

 

منبع: 2018 American Cancer Society
مترجم: نادر قطمیری، کارشناس زبان انگلیسی
بازبینی: سید سعید کسایی، فوق تخصص مدیکال آنکولوژی و هماتولوژی

سرطان های خون و لنف

««پزشکی صلاحیت درمان این نوع سرطان را دارد، که فوق تخصص مدیکال آنکولوژی و هماتولوژی باشد. اطلاعات درمانی ارایه شده توسط ما، جایگزین توصیه های درمانی پزشک و تیم درمان شما نیست. هدف ما کمک کردن به شما و خانواده تان است تا بتوانید با داشتن اطلاعات صحیح در کنار پزشک تان آگاهانه تصمیم بگیرید. ممکنست پزشک شما برای درمان توصیه هایی خارج از درمان هایی که ما ارایه کرده ایم به شما بنماید. به نظر پزشک تان احترام بگذارید و سوالات خود را از وی بپرسید.»»