Psychology روانشناسی

سازگاری روانی مردان با سرطان پروستات:

سرطان پروستات رایج ترین بدخیمی و علت اصلی مرگ در مردان است اما، مهم تر از همه، بیشتر بیماران بعد از تشخیص، یک دهه یا بیشتر زنده می مانند. متعاقباً، آنها با تجربه علائم، عوارض جانبی درمان، و کاهش کیفیت زندگی روبرو می شوند. تحقیقات بر روی سازگاری روانی با سرطان پروستات پیشنهاد می دهد که این موضوع به عواملی مانند مرحله سرطان، زمان گذشته از تشخیص، و نوع درمان داده شده بستگی دارد. مخصوصا مورد آخر قابل توجه است، دامنه مداخلات داده شده، که شامل انتظار مراقبتی، پرتو درمانی (پرتو درمانی خارجی و براکی تراپی)، جراحی و هورمون درمانی است.

متحیرانه، تقریباً همه تحقیقات به جنبه های جسمی و عوارض جانبی درمان و خیلی کم به ویژگی های روان شناسی مثل  اختلالات احساسی، تحمل کردن و درصد بیماری روانی اختصاص داده شده است. سازگاری روانی پیچیده است، به استعداد بیماری مسیر داده _ از نقطه تشخیص با فشار فوری آن تا مرحله مراقبت تسکینی با مسائل پرستاری موجود آن. چون یک مرور متمرکز بر آثار علمی مربوط به سازگاری روانی هنوز منتشر نشده است، ما به چیزی که درمورد این جنبه مهم شناخته شده استناد کرده ایم، یافته های وابسته به یکپارچگی و نتایج استنتاجی ، که ممکن است، تا استلزام تحقیقات بالینی و آینده برنامه ریزی شود.

برای انجام چنین کاری، ما همکاری Eton و Lepore را گسترش دادیم، که مطالعات انجام شده روی کیفیت زندگی مربوط به سلامتی، در هر دو حالت سرطان پروستات به تنهایی و در حالت کلی را بررسی کرده اند. آنها عمدتاً به جنبه های جسمی (ادراری، جنسی و روده) توجه کرده اند اما به همکاری روان اجتماعی هم پرداخته اند. آنها گزارش خود را به سه نوع از مطالعات محدود کردند: مقطعی، طولی  و آنهایی که گروه مقایسه را یکی می کند. ما با تمرکز اختصاصی بر سازگاری روانی ، درخواست متفاوتی داشتیم اما زمانی که ضروری باشد به حوزه جسمی رجوع می کنیم. Kiss و Meryn ابعاد روانی اجتماعی سرطان پروستات و سرطان سینه را مقایسه کردند اما فقط بخش کوچکی از مطالعات منتشر شده رو نگاشت شده است. Roesch  و همکارانش یک بررسی فرا  تحلیلی از پس سرطان پروستات را مدیریت کرده اند که ما در پایین به آن رجوع کردیم:

ما تعداد نسبتاً کمی اسناد "قابل قبول" در مورد مقابله پیدا کردیم، که به طور شگفت انگیزی بیان می کند که چقدر این موضوع با سازگاری روانی اجتماعی مرتبط است. Roesch   و همکارانش (2005) در فرا تحلیلشان، که شامل یک تعداد بیشتری مطالعات هست، که تعدادی از آنها ضوابط مشمولیت را نداشتند. نتایج آنها آن چنان فعال بود که بر خلاف دوری بیشتر، نزدیک شدن به مقابله با          سرطان پروستات سودمندترین راه برای سازگاری است. مرور ما بر این موضوع از این نتایج حمایت می کند.

در مورد نقشی که خودباوری در عملکرد جسمی و احساسی بازی می کند، تحقیق کردند. مردانی که روی خودشان تمرکز کردند، در مقایسه با کسانی که بیشتر درگیر چند نفر هستند، مشکل ابراز احساسات داشتند، که بخاطر آن می تواند مانع سازگاری با سرطانشان واقع شود.

همان گروه، مردانی با سرطان پروستات که به طور متوسط زودتر از 17 ماه بیماریشان تشخیص داده شده، بررسی کردند. آنهایی که از نظر روان شناسی مضطرب بودند، صحبت کردن در مورد وضعیتشان را با هر کسی سخت می یافتند. نویسندگان اندیشیدند که شبکه های حمایتی ممکن است اضطراب را کاهش دهند به این طریق که به مردان اجازه دهند تا تجربه ی خودشان را مرحله به مرحله طی کنند. (یک مدل آشنا برای کسانیکه در قسمت تروما کار کنند). در حالیکه این نتایج جالب توجه است، فقط مطالعات آینده می تواند موضوع را بیشتر روشن کند.

Zakowski و همکارانش یک تحلیل کنجکاو انگیزی در مورد تفاوت های جنسی در بیان احساسات در بین بیماران سرطانی فراهم کرده است. در حالی که نتایج به خاطر تعداد نمونه (41 زن با سرطان پستان و 41 مرد با سرطان پروستات) و تفکر استنتاجی آنها، محدود بوده است، یافته ها، مطالعات را تضمین می کردند. تفاوت های مورد انتظار بین مردان و زنان بر حسب بیان احساسات خود گزارش شده به عنوان یک روش مقابله برجسته است.

در هر حال، مردان گزارش کردند که همراهان/شریکشان احتمالاً اصلی ترین منبع حمایتشان بودند در حالیکه زنان منابع حمایتی اضافی دیگری داشتند. در نتیجه، اگر مردان محدودیت های بیان احساسات را گزارش کردند، آنها احتمالاً اضطراب بیشتری را احساس می کنند. احتمالاً، تشویق برقراری ارتباط مردان با همسرانشان، و فراتر،  می تواند سازگاریشان را ارتقا دهد، یک احتمال امیدبخش است. یک ویژگی معمول تحقیقات مقابله این است که مقیاس استانداردی را به کار ببریم. انتخاب معمول، مقیاس (MAC) یا سازگاری روحی و روانی با سرطان است. Bjork و همکاران این مقیاس را همراه با سایر مقیاس ها، به کار برده است، تا سازگاری مردان با سرطان پروستات را تحقیق کند. بخاطر نمونه ی کم و تنوع زیاد در بازده زمانی بین تشخیص و مداخله، اعتبارش در شک است، اگرچه نتایج، ارزش برشمردن را دارد. بیچارگی، به عزت نفس تقلیل یافته مربوط است، ارزیابی کاهش اضطراب، ارزیابی تهدید اضطراب و خوش بینی، و بر عکس، تا افسردگی و اضطراب.

نتایج این مطالعات و مطالعات دیگر که ما از آنها به دلیل محدودیت های روش شناسی، محروم شدیم، در یک فرا تحلیل جامع، تکمیل شده بودند. نوع تقاضای مقابله (متمرکز بر مشکل و متمرکز بر احساس) به خوبی سلامت جسمی بهتر مردان با سرطان پروستات و به سازگاری های روانی مثبت تری مرتبط است در مقابل، استراتژی های انواع اجتناب به سازگاری های روانی و سلامت جسمی ضعیف مرتبط است. شواهد انواع تقاضای مقابله نویدبخش را در هر مداخله ی بالقوه حمایت می کنند.

بر خلاف به تصویر کشیدن این استلزام، محدودیت های بالقوه ی تحقیقات باید در ذهن به وجود آیند. اساساً راه های متفاوت مقابله عقلانی مورد قبول واقع شده اند.. اگر که نتایج Roseach  و همکارانش ثابت شود، محققان نیاز دارند که یک درخواست تئوری محور آینده نگر را برای مطالعه ی روابط بین درمان برای سرطان پروستات و سازگاری را بپذیرند.

درمان برای سرطان پروستات و سازگاری روانی:

به توافقی به عنوان درمان های سرطان پروستات هنوز دست یافته نشده است. اگر یک درمان به عوارض جانبی مثل خستگی و افسردگی وابسته است، درکل، سازش روانی ممکن است بدتر شود. تحقیقات روی ارتباط بین درمان و سازگاری به روشنی مرتبط است. چیزی که می خوانید اعتبار این مقاله است که با جراحی شروع می شود.

در هفت مطالعه تاثیر گذار، شامل 500 مرد، 70% پرسش نامه های متوسط سه سال بعد از جراحی (هیچ معیاری مبنا در نظر گرفته نشد) تکمیل شد. سلامت روان افرادی که بیماریشان عود کرده بود و کسانی که عود نکرده بود با هم مقایسه شدند. سلامت روان در هر دو گروه مشابه، و در کل با رضایتمندی بالا بود. بنابراین، علی رغم عود مجدد، سال ها بعد از جراحی، مردان با سازش خوب به نظر می رسند.

در دو بررسی، بررسی ایتالیایی 161 مرد و نمونه ای از 140 مرد استرالیایی، جوابگویان اکثرا کمترین اثر مخالفی با سازگاری نشان دادند. در کل، رضایتمندی بالا بود. مشکلات جنسی در عملکرد روانی تاثیری نگذاشته بود، پیشنهاد شد که پیگیری درمان مهم تر از نگرانی های جنسی است.

محققان بریتانیایی تشخیص دادند که اکثر پرسشنامه های عدم عملکرد نعوظ از ابعاد روانشناسی غافل شدند، مثل پرسشنامه ی 15 موردی معتبر و گسترده، تاثیر عدم کارکرد نعوظ بر QOL (ED_EQOL). آنها با نگاهی به گذشته، اثبات کردند که جراحی به خاطر هم فاکتور های مستقیم جسمی و هم تاثیر روانی تاثیر منفی دارد. این مطالعه اهمیت استفاده از پرسش نامه های کاوشگرانه را برای کشف تاثیرات دقیق، نسبت به تکیه بر ابزار پژوهش منتشره روشن کردند.

یک تحقیق ایتالیایی دیگر به علت کوچک بودن نمونه، کمتر مفید بود. اگرچه، یک گروه کنترل، شامل کسانیکه متحمل جراحی برای هایپرپلازی خوش خیم پروستات بودند، شد. گروه سرطان پروستات سطوح اضطراب بیشتری در میانگین دو سال بعد از جراحی داشتند.

Rondorf-Klym و Colling سازش روانی را 12 تا 24 ماه بعد از جراحی آزمودند. مشاهده حمایت اجتماعی،  عزت نفس و مکان کنترل، همگی به سازگاری کمک و همکاری می کنند. در حالی که سن، عملکرد جنسی و ارزیابی آن، سرکوب خشم و افسردگی کمک نکرد.

دو مطالعه بالا از دو محدودیت اصلی رنج می برد. پیگیری محدوده ی یک ماه تا 15 سال و حالت روانی، اکثرا در یک نقطه تعیین شد. سازگاری بعد از جراحی مثل یک سفر است. چیزی که بیمار در ابتدا با آن مواجه می شود از سایر تجاربش در موارد اخیر فرق می کند. مطالعات روی سازگاری، با تمایز موجود بین سطوح فوری، متوسط و طولانی مدت در طول زمان نیاز است.

5 گزارش شناخته شده غیر آموزنده است. نقش رادیو تراپی را در سرطان پروستات در نظر بگیرید، این شگفت انگیز است، یک مطالعه ایتالیایی رایج است: 118 بیمار مورد مطالعه، در یک دوره 13 ساله دعوت به شرکت شدند. 28 نفر آنها رد کردند و 20 نفر فاقد شرایط لازم بودند. مقیاس خروجی ad hoc بود، شامل مواردی بر اساس پروستات که از منابع مختلف گرفته شده بود. ترتیب پیگیری از ماه ها تا سال ها بود بنابراین ارزیابی بعد از مراحل اولیه درمان یا بعد از سال ها اتفاق افتاد.

(BT) براکی تراپی داده شده یک موج جدید درمان است، وابستگی آن به عملکرد ذهنی به ندرت مورد تحقیق قرار گرفته شده است. تحقیقات فرانسوی، روی وابستگی بین ترکیب BT و RT رادیوتراپی خارجی، و سازگاری متمرکز بود. در یک طراحی نادر، نقش های کنترلی از نقش های گزینشی جدا شده بود. مردان با سرطان پروستات موضعی در یک نقطه 4 تا 8 سال بعد از درمان، پرسشنامه ها را تکمیل کردند، همه ی امتیازات مشابه نقش های کنترلی بود، پیشنهاد شد که علی رغم خیلی از تجربه های از دست دادن میل جنسی، کاهش فعالیت جنسی، مشکلات نعوظ و بی اختیاری ادراری، بیماران تحت تاثیر ضررهای RT/BT نبودند.

فقط یک مطالعه روی BT به عنوان چگونگی راه درمان متمرکز بود. در بیمارانی که ایمپلنت های رادیو اکتیو دائم از طریق پرینه آل دریافت کرده بودند، فقط تعداد کمی 6 ماه بعد از نظر روانی آسیب دیده بودند.. کار بیشتری روی آسیب های روان شناسی BT، یک درمان رو به افزایش رایج برای بیماری های موضعی لازم است.

دو مطالعه روی ارتباط بین RT و خستگی انجام شده است. همانطور که در نمونه های روانپزشکی رایج است، خستگی می تواند بخاطر افسردگی باشد. Monga و همکارانش این سوال را در مردان با سرطان موضعی با استفاده از طراحی معیار های مکرر آزمودند. خستگی در طی RT افزایش یافت اما با تغییرات افسردگی مرتبط نبود. در هر صورت یک ارتباط بین خستگی و سلامت جسمی پیدا شده بود. در یک تحقیق دیگر، تیم برای تعیین علت خستگی و ارتباطش به کارایی عصبی_عضلانی کاسته شده، نه فاکتورهای روان شناسی جستجو کرد.

این مطالعات با ویژگی بالینی برجسته ای مانند خستگی، ارزشمند صرف وقت است، مخصوصاً تلاش برای فهمیدن ارتباط فاکتورهای روان شناسی به استلزام درمانی و روانی مفید احتمالاً پدیدار شده است.     

 

منبع:

Psychological adjustment of men with prostate cancer: a review of the literature. Sidney Bloch, Anthony Love, Michelle Macvean, Gill Duchesne, Jeremy Couper, and David Kissane. Biopsychosoc Med. 2007; 1: 2.

مترجم: نفیسه منصوری

بازبینی: زهرا دستغیب


      سایر خدمات:

      

      

      روانشناسی سرطان:

       ارتباط با ما:

        درباره ما

      عضویت در سایت

      عضویت در موسسه

      سفارش کتاب