Psychology روانشناسی

  باورهای نادرست درباره سرطان


 


1- سرطان مجازاتی است از سوی خداوند:

برخی از بیماران، سرطان را مجازاتی از سوی خدا می دانند و براین باورند که خداوند با مبتلا کردن آن ها به سرطان به این صورت از آن هاانتقام می گیرید. این باور نه تنها سبب می شود که رابطه فرد با خداوند آسیب ببیند، بلکه به تشدید احساس کناه، خشم و نفرت از خود و در نهایت افسردگی منجر می شود.

شکوفه از دوماه قبل متوجه وجود توده ای در پستان خود شد و برای درمان تحت عمل جراحی قرار گرفت. وی بر این باور بود که خدا با ابتلای وی به این بیماری او را به دلیل عبادت نکردن و گناه کردن مجازات کرده است. یکی از دوستانش به او گفت که اگر خدا انسان های گناهکار را با سرطان مجازات می کند، پس بسیاری از افراد جنایتکار و ستمگر جهان فعلی باید به سرطان مبتلا باشند، در حالی که این طور نیست. دوست دیگرش به او گفت که سرطان به بد بودن یا خوب بودن کسی ربطی ندارد و فقط بیماری بدخیمی است که هنوز علت و درمان قطعی برای آن یافت نشده است، اما اگر به موقع برای درمان اقدام شود، درمان شدنی است.

این باور ناکارآمد را با فنون زیر به چالش بکشید:

- اعتقاد به این باور که سرطان نشانه ای از مجازات خداوند است، چه زیان هایی برای من دارد؟ بدترین پیامد اعتقاد به این باور کدام است؟

- اگر یکی از دوستان و عزیزان من چنین باوری اشته باشد، به او چه خواهم گفت؟

- آیا شواهد کافی دارم که خداوند افراد گناهکار را با سرطان مجازات می کند؟ آیا این دیدگاه درباره دیگر بیماری ها نیز درست است؟ آیا هر بیماری نوعی مجازات الهی محسوب می شود؟ آیا اساساً خداوند انسان ها را با بیمار کردنشان مجازات می کند؟

 

2- سرطان بلا و مصیبت الهی است:

کسانی که سرطان را بلا و مصیبتی بزرگ از سوی خداوند می دانند، احساس می کنند که هیچ گونه کنترلی بربیماری خود ندارند و از عهده مقابله با آن برنمی آیند. واکنش این افراد ضعف، درماندگی و ناامیدی است. این احساس که من قربانی یک بلا و فاجعه از سوی پروردگار هستم و کاری نمی توانم انجام دهم با افسردگی و تمایل به خودکشی همراه است. این بیماران را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

1- کسانی که سرطان را بلا و مصیبت الهی می دانند اما بر این باورند که پروردگار مهربان است و اگر دعا کنند و از خداوند طلب کمک کنند، خداوند در رهایی از این بحران به آن ها کمک خواهد کرد.

2- کسانی که دیدگاهی منفی به خدا دارند و بر این باورند خداوند به آن ها کمک نمی کند و آن ها را به حال خود گذاشته است.

با این دیدگاه دوم طبیعی است که فرد ناامید، درمانده و افسرده شود و به خودکشی بیندیشد.

 

3- سرطان تهدیدی بزرگ است:

کسانی که سرطان را تهدیدی بزرگ و خود را در برابر آن ناتوان می دانند با اضطراب و وحشت دست و پنجه نرم می کنند. ترس و وحشت ازبیماری می تواند فرد را به سمت انکار سوق دهد.یعنی فرد تلاش می کند به سرطان فکر نکند و از اندیشیدن به آن پرهیز کند. چنین چیزی پرهیز شناختی نامیده می شود و یکی از نشانه های شایع در بیماری سرطانی مضطرب است.

در این بین بیمارانی هستند که به رغم اضطراب در پی درمان بر می آیند. اضطراب و وحشت ممکن است سبب شود که آن ها به پزشکان متعددی مراجعه کنند و درمان های مختلفی  را امتحان می کنند و با وجود همه این درمان ها همواره نگران تشدید بیماری شان باشند.

در مجموع می توان نتیجه گرفت که طرز تلقی فرد درباره خداوند، خود و سرطان در نوع واکنش وی به بیماری و نحوه سازگاری موثر است. چنانچه بیمارانی که احساس می کنند و براین باورند که از عهده مشکلات زندگی برمی آیند و توان لازم را برای مقابله دارند، بهتر می توانند خود را با بیماری و پیامدهای آن سازگار کنند. بیماران سازگار و امیدوار کیفیت زندگی بهتری دارند، از خود بیشتر مراقبت می کنند، درمان را جدی می گیرند و...

 

4- سرطان نشانه ای است از اینکه من بدشانس هستم:

برخی از بیماران بر این باورند که ابتلا به سرطان نشانه ای از بدشانس بودن است.آن ها معمولاً از خود می پرسند(( چرا من باید سرطان بگیرم؟ همین که از بین این همه آدم سرطان گرفتم، نشانه ای است از بدشانس بودن من)). اعتقاد به این باور منفی سبب می شود که فرد از خود و پرودگار آزرده شود. برای تغییر و اصلاح این باور فنون زیر را به کارگیرید:

  • واژه بدشانس را تعریف کنید. واقعا به چه کسی بدشانس می گویند. آیا فقط ابتلا به سرطان ملاک مناسبی برای طبقه بندی افراد به دو گروه بدشانس و خوش شانس است؟ اگر فقط مبتلایان به سرطان بدشانس هستند، پس این همه انسان های معلول، نیازمند، درمانده و بی پناه تکلیفشان چیست؟ و دیگر اینکه آیا واقعاً مبتلا بودن به سرطان نشانه خوش شانسی و خوشبختی است؟  
  • اگر یکی از دوستان شما چنین باوری داشت، به او چه می گفتید؟آیا اجازه می دادید که وی خود را فردی بدشانس بداند و سرزنش کند؟
  • اگر سرطان را نشانه بد شانسی ندانید و به شکل دیگری به آن نگاه کنید،مثلاً آن رایک بیماری بدانید که مانند همه بیماری ها علل و عوامل ایجاد کننده خاص خود را دارد، در این صورت احساس و واکنش شما به خودتان، خدا، سرطان و دیگران چه خواهد بود؟

 5- دیگران در ابتلای من به سرطان نقش داشتند:

برخی از افراد براین باورند که دیگران باعث شده اند وی به سرطان مبتلا شود و دلیل آن را نیز اذیت و آزار و بدرفتاری دیگران می دانند. بدرفتاری و آزار اطرافیان به عنوان عاملی استرس زا می تواند باعث ایجاد سرطان شود.اما این تنها عامل نیست. به علاوه قربانیان نیز تا اندازه ای در آزار دیدن نقش دارند. در واقع این ما هستیم که که به دلائلی از جمله فقدان مهارت های کافی به دیگران اجازه می دهیم که با ما بدرفتاری کنند و ما را آزار دهند.

اگر شما چنین باوری دارید، با پرسش های زیر آنها را به چالش بکشید:

  • اعتقاد به این باور چه زیان هایی دارد و بدترین آن کدام است؟
  • اگر یکی از دوستان و عزیزانم چنین اعتقادی داشت، به او چه می گفتم؟
  • اگر چنین اعتقادی نداشته باشم، در این صورت در احساس، رفتار و واکنش من درباره سرطان چه تغییری ایجاد می شود؟

آیا شواهد کافی دارم که این باور درست است؟

 6- اصلا نیازی نیست در مورد سرطان صحبت کنید:

اغلب موارد اگر بتوانید در مورد سرطان گفتمان باز و آشکاری داشته باشید خیلی خوب است. زیرا موجب آگاهی جامعه میشود و نتایج را در سطح فردی و اجتماعی و سیاست گذاریها تغییر میدهد.

باورهای نادرست درباره سرطان (( امید)) را از فرد می گیرد و امید چیزی است که بیماران مبتلا به سرطان برای چالش با بیماری به آن نیازمند هستند. به همین دلیل شناسایی و اصلاح این باورها ضروری است.


منبع:

قهاری. شهربانو. بوالهری.جعفر. اکبری.اسماعیل(1396). راهبردهای مقابله ای برای بیماران مبتلا به سرطان پستان. چاپ اول.انتشارات رشد.


 

روانشناسی سرطان

      سایر خدمات:

      

      

      روانشناسی سرطان:

       ارتباط با ما:

        درباره ما

      عضویت در سایت

      عضویت در موسسه

      سفارش کتاب