Psychology روانشناسی

گفتگو با مبتلایان سرطان:

خانم طوبی


 

س- آیا قبل از این که سرطان بگیرید هرگز فکر می­کردید مبتلا به سرطان شوید؟

ج- من همین فکر را می­کردم و این غده را در پستان خودم می­دیدم به پزشک مراجعه می­کردم ولی چون روحیه خوبی داشتم اصلاً من را معاینه نکردند و می­گفتند اصلاً این حرف را نزن. اما من به جراحی مراجعه کردم که او بعد از نمونه­برداری گفت که باید جراحی شوم.

س- وقتی متوجه شدید که به این بیماری مبتلا شدید یادتان هست که چگونه با این بیماری برخورد کردید؟

ج- خیلی خوب، به طوری که وقتی برای نمونه­برداری می­رفتم چهره­ای خندان داشتم.

س- بعد از جراحی که از آن زمان 35 سال می­گذرد آیا برای درمان، پرتودرمانی و شیمی­درمانی وجود داشت؟

ج- بله. برای پرتودرمانی من به بیمارستان امام خمینی فعلی تهران می­رفتم و برای شیمی­درمانی آمپول می­زدم که به درستی نمی­دانم شیمی­درمانی بود یا نه. ولی در گزارشات پرتودرمانی گفته شد این بیمار به خاطر روحیه خوبی که داشت بر بیماریش غلبه کرد.

س- چند جلسه پرتودرمانی انجام دادید؟

ج- 60 جلسه دو ماه تمام. حتی وقتی تقاضا کردم برای دو روز به بابل بروم پزشکان مخالفت کردند و گفتند این درختی را که ما داریم ریشه­اش را می­خشکانیم شما با یکی دو روز تأخیر دوباره آن را تناور می­کنید من این را قبول کردم و نتیجه آن سلامتی امروز من است. است.

س- بله. واقعاً همین طور است. آمپولی را که هفته­ای یک بار می­زدید چند بار تکرار کردید؟

ج- فقط سه بار.

س- بعد از پرتودرمانی و شیمی­درمانی هر چند وقت یک بار به پزشک مراجعه می­کردید؟

ج- در مدت 60 روز رادیوتراپی، هر هفته یک بار من را معاینه می­کردند.

س- منظورم بعد از رادیوتراپی است؟

ج-بله. هر سه ماه من از محل کارم مرخصی می­گرفتم و برای معاینه به تهران می­رفتم.

س- بعد از جراحی هیچ مشکل دیگری هم برای شما پیش آمد؟

ج- راستش بعد از جراحی، دکتر گفت چون سن شما حدود 45 سال است باید مجدّد جراحی شوید تا رحم شما را درآوریم. ولی بعد از معاینات گفتند نیازی نیست، به محض این که کوچکترین ناراحتی احساس کردید فوراً مراجعه کنید تا تحت عمل جراحی قرار بگیرید.

چند سال بعد چون سنّم بالا رفته و جریان عادت ماهیانه­ام نامنظم شده بود به پزشک مراجعه کردم و من را در بخش زنان بستری کردند. پزشک معالج گفت شما به سرطان رحم مبتلا شده­اید باید رحم شما را در آوریم. من خیلی عادی برخورد کردم و فردای آن روز از رحم من نمونه­برداری کردند. وقتی برای گرفتن جواب نمونه­بردار مراجعه کردم گفتند که شما سالم هستید. من نزد پزشک دیگری رفتم و جریان بیماریم را برایش گفتم او بعد از خواندن جواب نمونه­برداری گفت، چطور قبل از انجام نمونه­برداری به شما گفتند سرطان دارید؟ من هم در جواب گفتم خوب من که ناراحت نشدم.

س- به این ترتیب می­شود از گفته آن پزشک این نتیجه را گرفت که تا قبل از نمونه­برداری هر نظری که داده شود فقط یک نظر شخصی است و نمی­تواند حتمی باشد. این نظر زمانی درست است که نمونه­برداری شود و در آزمایشگاه پاتولوژی مورد آزمایش قرار گیرد. حرف آخر را آزمایشگاه­های پاتولوژی می­زنند.

در هر حال این پرسش به میان می­آید که بعد از جراحی برخورد خانواده شما با بیماری چگونه بود؟

ج- این طور نبود که بگویم دست به سینه ایستاده بودند و فقط از من پرستاری می­کردند ولی خوب، سعی می­کردند برای من تنوع ایجاد کنند و باعث ناراحتی من هم نمی­شدند.

س- آیا مسائل عصبی در تشدید این بیماری نقش دارد؟

ج- خیلی زیاد. عصبی شدن باعث تشدید کسالت می­شود.

س- چه توصیه­ای برای بیماران سرطانی دارید؟

ج- فقط روحیه خود را حفظ کنند. اگر روزی که پزشک به من گفت سرطان رحم گرفته­ام غصه می­خورم و گریه و زاری می­کردم شاید امروز زنده نبودم و شاید اگر این بیماری را نداشتم غصه خوردن و فکر و خیال باعث ایجاد بیماری در من می­شد.

فقط تا هفت سال هر سه ماه یک بار برای معاینه به پزشک مراجعه می­کردم و بعد از آن دکتر گفت دیگر خطر رفع شده و مشکلی ندارم. از آن زمان (سال 1341) تاکنون از سلامتی برخوردارم.

*از شما سپاسگزاریم که در این مصاحبه شرکت کردید.

 


منبع: کتاب گفتگو با بیماران شفا یافته (رویش سبز زندگی) "انجمن امداد به بیماران سرطانی ایران"

روانشناسی سرطان

      سایر خدمات:

      

      

      روانشناسی سرطان:

       ارتباط با ما:

        درباره ما

      عضویت در سایت

      عضویت در موسسه

      سفارش کتاب