موسسه سنین CNIN Institute

طراحی بیمارستان براساس همدلی با بیمار

                                                                                                           

 

در طی دوران کاری ام به عنوان رئیس هیئت مدیره بیمارستان و برنامه ریز و مشاور طراحی، مفهوم سعی کرده ام تا "همدلی" را به تصویربکشم. سه تجربه خاص عمیقاً بر نظر من در مورد مفهوم همدلی تاثیر گذاشت. سال ها پیش وقتی به عنوان یک نماینده در یک کنفرانس شرکت کرده بودم، از ما خواسته شد یک حالت "خبر خوب، خبر بد" راتصور کنیم. خبر بد این بود که یک شهاب سنگ در طی 5 روز با زمین برخورد می کند و زمین نابود خواهد شد. خبر خوب این بود که یک نقشه برای تخلیه زمین از همه و بردن آنها به یک سیاره جدید وجود داشت. به شرط این که شخص فقط می تواند 3 چیز با خودش بیاورد. بعد از چند دقیقه از انعکاس موضوع، هر میز شروع کرد به گزارش این که احساس می کنند با ارزش ترین متعلقاتی که می توانند با خودشان به سیاره جدید  بیاورند چیست. خیلی طول نکشید که مشخص شود چیزی که مردم از همه بیشتر در مورد زندگی خود روی زمین ارزشمند می دانند، چیز های جسمانی و مصنوعی نیست بلکه ابعاد لمس ناپذیر و غیر قابل جایگزین زندگی روی زمین است. یک به یک، هر میز مکرراً ارزش های یکسانی را گزارش کردند: طبیعت(نسیم، کوه نوردی، صدای آب، باران، خورشید، ابرها)، همراهان (دوستان، خانواده، حیوانات خانگی)، هنر ها(موسیقی، نقاشی، رقص، تئاتر) و احساسات و حواس انسانی(خنده، لذت، ناراحتی، لامسه، بویایی).

به تعداد زیاد بیمارانی که امروزه در بیمارستان پذیرش می شوند گفتن کلمه "خیلی مریض" ، غیر عادی نیست که به آنها حس "5 روز آخر زندگیشان روی زمین است"، را منتقل کند.  اگر احساس بیمار این باشد، پس از نظر یک طراح، آیا به خوبی واکنش نشان دادیم آن هم زمانی که قرار است فضایی را طراحی کنیم که آن ها با دیدن فضایی که ما طراحی کردیم به این باور برسند که واقعاً 5 روز آخر عمر را در آن می گذرانند؟ آیا خودمان را به جای آنها قرار داده ایم؟ آیا براساس  آرزوهای آنها طراحی کردیم مثل حس کردن نسیم یا بوئیدن گل یا بغل کردن افراد مورد علاقه، شاید برای آخرین بار؟

دومین تجربه مربوط به همدلی من لحظه هنگام بازدید از بیمارستان griffin در دربی ایالت (کنکتیکوت) (بیمارستان Planetree) اتفاق افتاد، در طی این سفر من فهمیدم که همه ی نیروهای تازه استخدام شده از خانه دارها تا رئیس و پزشک، برای درک حال بیمارنیاز است که چند روزی را در خارج از محل وظیفه خود بگذرانند برای تغییر عقیده راجع به این تجربه که " چه حسی دارد که بیمار باشید؟"  به این صورت بود که نیروی تازه استخدامی اتاقی را با افراد کاملاً جدید دیگر شریک می شود، به همدیگر غذا میدهند، چشم بسته در اطراف زمین سوق داده می شوند توسط افرادی که فقط از طریق راهنمایی غیر کلامی می توانند آن ها را هدایت کنند. پاتریک چارمل، رئیس بیمارستان griffin بیان می کند:

"بیماران محروم از کنترل هستند، لباس هایشان گرفته شده، در مورد برنامه به آنها کم گفته می شود، و آنها غیر آزادانه از خانواده و دوستانشان جدا می شوند."

او معتقد است که اگر بیمارستانها واقعاً می خواهند، مراقبت صحیح بیمار محور ارائه دهند، پس ما باید از موقعیت "همدلی" شروع کنیم.

این 2 تجربه روی من تاثیر گذاشت. مفهوم "همدلی" یا " یک مایل با کفش من راه برو" در هر تجربه ای یک درس قدرتمند تقدیم می کند مبنی بر این که چرا، شاید، ما نیاز داریم که چگونگی طراحی را دوباره بازبینی کنیم، و نه از روی شکل و عملکرد، بلکه از همدلی شروع کنیم.

محرک های سنتی طراحی:

اگر امروزه همدلی نخستین محرک طراحی خدمات پزشکی نیست، پس چه چیزی است؟

  • شکل، عملکرد را دنبال می کند. (اگرچه من فکر میکنم همه ما حداقل در آمریکای شمالی این را می دانیم که شکل واقعا پارکینگ را دنبال می کند!)
  • LEED یا هدف قابل تحمل برای حمایت کردن از موثرترین تمرین های عملی.
  • تصمیم های با ارزش چرخه ی زندگی برای اطمینان از نگه داشت پذیری و دوام مواد.
  • تازه ترین استانداردهای برنامه ریزی یا کدهای ساختاری.
  • "اثبات آینده" برای کمک کردن به تضمین این که وسایل در طی زمان قابل انعطاف و وفق پذیرند.

سیر تکاملی فرآیند طراحی از کاربر محور تا همکاری در طراحی:

بر طبق لیز ساندرز(مرکز طراحی IIT)در سال های 1980، فرایند طراحی به عنوان "عامل حرفه ای" توصیف می گشت. به این معنا که ما"برای" مردم طراحی می کنیم . این تقاضا منتج شد به سمت "نیاز کاربر_محور" در دهه 90، جایی که ما تحقیق را با این طرز تفکر، طراح به عنوان خبره اصلی، به کار گرفتیم. در درخواست طراحی کاربر محور ساندرز توضیح می دهد که کاربر یا بیمار هنوز به عنوان یک عامل خنثی مطالعه است اما محقق " دانش مهارت" را از نظریه ها می آورد و دانش بیشتری را از بین مشاهدات و مصاحبه ها گسترش می دهد. و سپس در طی سال های 2000 ما به سمت مدل اسکاندیناوی "همکاری در طراحی" یا "هم-ابداعی" حرکت کردیم که کاربران در فرایندی که ما "با آنها"، نه "برای آنها" طراحی کردیم شریکند. در مدل "همکاری در طراحی" به فرد، که نهایتاً در فرایند طراحی به کار گرفته می شود، موقعیت فرد حرفه ای در تجربه ی شخصیش داده می شود  و در گسترش دانش و اندیشه نسل و مفهوم پیشرفت نقش قابل توجهی بازی می کند.

 

سیر تکاملی فرایند طراحی

 

اکنون

2000

1990

1980

”طراحی براساس همدردی/

تفکر طراحی"

"هم طراحی/هم آفرینی"

"کاربر-محور"

"محرک حرفه ای"

  • طراح با درک نیازهای کاربر طبق نیازهای احساسی انسان محورشان شروع میکند.
  • طراح از قصه سرایی به عنوان ابزار تحقیق استفاده میکند تا احساسات کاربر را نشان دهد.
  • احساسات و حواس روی نقشه هم دردی سند هستند.
  • "با آنها" طراحی می کنیم، نه "برای آنها".
  • کاربر نهایی موقعیت "متخصص" می گیرد، نه طراح.
  • تجربه کاربر در گسترش مفاهیم اطلاع می دهد.
  • طراح کماکان به عنوان "متخصص" اما تحقیق را به کلر می گیرند.
  • کاربر نقش فاعل خنثی را در مطالعه دارد.
  • طراح از نظریه دانش حرفه ایی را می اورد و دانش بیشتری را از مشاهدات و مصاحبه ها گسترش می دهد.
  • روی تمایلات و عدم تمایلات کاربر تمرکز دارد.
  • "برای" مردم طراحی شده.
  • طراح به عنوان متخصص
  • مددجو نقش خنثی دارد
 

شکل 1: جدول سیر تکامل

 

اگر ما  قصد شروع به فرایند طراحی بر اساس همدلی داریم، نباید یک بحث راجع به تمایلات و عدم تمایلات بیماررا شروع کنیم، "در این لحظه چه حسی دارید؟ تفکراتتان چه بود؟ شما چطور جواب دادید؟ چه احساساتی چه زمان به شما غلبه می کند؟"

 

تحقیقات در مورد همدلی چه می گویند؟

تحقیقات نشان میدهد که ظرفیت اینکه خودمان را به جای دیگران قرار دهیم تعیین کننده ی توانائی ما در وابستگی و زندگی کردن بین دیگران است. مطالعات نشان میدهد که "همدلی می تواند مخصوصا در بین بیمارانی که از یک بیماری مزمن یا تهدید کننده حیات رنج می برند در مراقبت سلامتی تفاوت قابل توجهی را ایجاد کند." تحقیقات نشان داده که مراقبت همدلانه توسط مراقبت دهندگان می تواند در بهبود عواقب بیمار نتیجه داشته باشد. یک تحقیق در سال 2012 روی پزشکان مراقبت دهنده ی اولیه با سطوح متفاوت هم دردی، نشان می دهد که گروه هایی با همدلی بیشتر، بیماران بیشتری با عوارض دیابت کمتری دارند. در مطالعه ای دیگر، بیماران سرماخورده ای در دو دسته هم با دکتران ملاقات معمولی داشتند و هم با دکترانی که از نظر برقراری ارتباط چشمی مستقیم، لمس بیماران، و سپری کردن زمان بیشتری با بیمار آموزش مخصوص دیده بودند، ملاقات کردند. افرادی که پزشک هایشان را به عنوان دلسوزترین رتبه بندی کردند، سریعتر از بقیه سلامتی خود را به دست آوردند. همدلی به عنوان یک جز ضروری هر نوع فرایند بهبودی ثابت شده است.

روش طرح: کاربرد همدلی:

روش طرح ، راهی برای قبول چالش های طراحی از طریق به کارگیری همدلی است. یک چارچوب برای تقاضای بشر محور برای نوآوری استراتژیک و نمونه مدیریتی جدیدی است برای گرامی داشتن مخلوقات در دنیایی با تغییرات سریع شبکه ها و فناوری های در هم گسیخته است.  روش طرح امروزه، در بین محصلان و موسسان اجتماعی به علت نوآوری اجتماعی محبوب است، چون باعث حل مشکلات از نقطه نظر کاربر نهایی است و نیازمند راه حل های خلاقانه است.

در کتاب، روش طرح برای ابتکارات استراتژیک، ادریس موتی بیان می کند که، با شروع همدلی، ما نیاز به تکامل از طرح انسان محور به طرح احساسات محور داریم. "طرح خوب فقط از نظرتواناییش در کنار هم آوردن و ارتباط برقرار کردن با مردمی که نهایتاً از آن استفاده میکنند، خوب است." بنابراین، اولین وظیفه یک طرح عالی، درک نقاط حساس فرهنگی است تا انسانی کردن چنین روابطی ممکن شود. "روش طرح همدلی را ارتقا می بخشد." (موتی) با ارتقا همدلی، کاربران را در مرکز همه چیز قرار میدهیم. همدلی به استفاده از ابزار برای کمک به ارتباط برقرار کردن با مردم تشویق می کند، تا رفتارها، انتظارات، ارزشها، محرکات، و نیازهای آنها بهتر درک کنیم و زندگیشان را ارتقا می دهد.

ما باید تشخیص دهیم، که این نقاط حساس انسانی است که در تجربه ی زندگی واقعی بیمار بیشترین پژواک را دارد تا به محیط ها ارزش و معنی واقعی دهد. به کارگیری روش طرح برای درک اینکه چگونه فضا را به بهترین شکل طراحی کنیم، ما باید زمینه احساسی که تجربه شخصی هر فرد در آن فضا را تعریف می کند را باز کنیم. روش طرح خواهان بازگشت فرصتهای انسانی است که می تواند با استفاده از صحبت واقعی درباره ی گذشته شخصی، رویاها، ترسها، عدم علاقه ها، امیدها معانی جدیدی را معرفی کند.

کجا طراحی همدلی بیشترین کارایی را دارد؟

بنابراین، در جستجوی مفهوم همدلی، من درباره ی همه مراکز سلامتی متفاوت و بیمارانی که معمولاً در هر کدام تحت درمان هستند فکر کردم. سپس تصمیم گرفتم که مفهوم همدلی، اگرچه در همه ی زمینه های مراقبت سلامت معتبر و کاراست، ولی برجسته ترین و کارآمدترین در یک نوع خاصی از مراکز مراقبت سلامت، مراکز سرطان است.

یک مرکز سرطان فقط یک ساختمان مراقبت سلامت نیست. یک مکان برای افرادی با یک نوع خاص بیماری است، نامشابه هر نوع بیماری دیگر. سفر هر بیمار سرطانی شخصی است; هیچ دو بیماری تشحیص کاملا مشابه ای ندارند.

اگرچه آمار مرگ ومیر رو به کاهش است و تعداد نجات یافتگان سرطان افزایش یافته، تشخیص سرطان، برخلاف سایر تشخیص ها، اغلب به عنوان جمله مرگ تجربه می شود. حتی بعد از درمان شدن بیمار و بازگشت به بهبودی، برجسته ترین نگرانی در بین بیماران ترس دوباره اتفاق افتادن است.

در کل، سرطان هیچ گرایشی به سن، قومیت، جنس ندارد و پل های خرابی را بر فراز زندگی بیماران و خانواده هایشان تحمیل می کند. درمان ها اغلب نسبت به خود بیماری احساس بدتری دارند، اغلب باعث ضعف و سازش سیستم ایمنی بدن می شود و حساسیت به ویروس هایی که روند بهبود را مختل می کنند افزایش می دهد. برای اکثریت، این درمان ها و داروها موجب تهوع، مشکلات معدی_روده ای، ریزش مو، جای زخم ها، تغییرات رنگ پوست، کاهش یا افزایش وزن، حساس شدن به بو و دما، فقدان تن عضلانی که خطر سقوط را افزایش می دهد، از دست دادن حافظه می شود. همه ی فشردگی های فعالیت های روزانه زندگی که ما می گیریم برای اهدا است. معمولاً امروزه، بیماران سرطانی از شرایط مزمن دیگری نیز رنج می برند شامل: دیابت، بیماری های قلبی، اختلالات خود ایمنی، اختلالات تیروئید، اختلالات مزمن ویروسی و باکتریایی و تاثیرات ضربه. از نظر احساسی، سفر درمانی می تواند مثل یک غلطک چرخانی از پیشرفت و پس رفت باشد که فقدان کنترل، تردید و ترس برای هر دو بیمار و خانواده ایجاد می کند.

رئیس کلینیک Cleveland، مرکز سرطان Taussig، Brian Bolwell، بیان می کند که:

" بیماران سرطانی بیشتر از هر تشخیص دیگری ترسیده اند. این باعث تغییر زندگی است... دنیایتان را به هم میریزد... و با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. دور شدن از آن غیر قابل ممکن است. برتفکرات شما تسلط دارد. برای دیگران درک آن سخت است مگر این که " با کفش های شما راه رفته باشند."

برخلاف سایر بیماری ها، هیچ مراقبت دهنده سرطانی فقط یک بیمار را در اختیار ندارد. مثلا، یک بیمار سرطانی نوعی با ترکیب بزرگی از مراقبت دهندگان متقابلا بر هم تاثیر دارند شامل: جراحان، انکولوژیست های پزشکی و پرتودرمانی، یک متخصص ژنتیک، رزیدنت ها، اینترنها، پزشکان، پرستاران انکولوژی، تکنسین، پرتو درمانگران، داروشناسان، حجامتگران، مددکاران، دین یاران، روانشناسان، پیام درمانگران، محققان ، خانواده و دوستان. هر کدام از این تقابلات بیماران با این مراقبت دهندگان استعداد درست کردن و شکستن روند بهبود را دارد. درمان سرطان، بر خلاف سایر بیماری ها، می تواند به عنوان سریالی از نقاط  مهم حساس انسانی در داخل فرایند مدیریت بیماری به وسیله ی متخصصان چند زمینه ای دیده شود. نتیجه افزاینده ی درمان های تهاجمی معمول برای هر کدام از این متخصص های آنکولوژی عوارض خودش را روی بیماران سرطانی دارد به طریقی که بیماران دیگر به ندرت تجربه می کنند. Salvatore Ianconesi، یک نجات یافته که منابع تشخیص سرطان مغزش را گشوده، می گوید "با تشخیص سرطان شما یک بیمار در پاها هستید." در آخر، علاوه بر فشار درمان بر روی حالت جسمی و احساسی آنها، سفر سرطان می تواند در نهایت  یک حمله به شان انسان باشد. برای بیماران سرطانی، نیاز مکرر به در آوردن لباس و گان، بدنتان را در معرض بسیاری از درمان های کاوشی قرار دادن، ارزیابی و مشاوره با افراد کاملاً غریبه که شامل پزشکان، پرستاران، تکنسین، و دانشجویان است می تواند انسانی و غیر انسانی باشد. ساده کنم، سرطان یک بیماری شرور و خائنانه است.

تحقیقات در مورد احساسات اکثر بیماران سرطانی چه می گویند؟

مطالعات مختلفی اثبات کرده اند که بیماران سرطانی و خانواده هایشان توسط حداقل 13 احساس تخریب گر مختلف غرق شده اند، به این شکل توصیف شده اند: درد، تنهایی، نگرانی، اضطراب، بی یاوری، خشم، ترس، ناامیدی، تاریکی و بی عدالتی، گیجی، خطر و گناه. اگر این احساسات برای همه ی بیماران سرطانی معمولی باشند و ما همدلی را به عنوان عامل طراحی خود قبول کردیم، سپس چه؟ آیا پاسخ های طراحی به عنوان نقطه مقابل این احساسات قوی به کار گرفته می شود؟ مخصوصاً چه چیزهایی طراحی برای این عناوین در نظرگرفته: خوب بودن، عشق، آرامش، آسایش خاطر، کنترل، شادی، شجاعت، امید، روشن سازی، عدالت، روشنی، امنیت و ایمنی و بی گناهی؟ به عنوان طراح، پس، ما نباید خودمان را به جای بیماران، خانواده هایشان و مراقبت دهندگان بگذاریم، تا این احساسات را درک کنیم؟  تا قادر باشیم یک مرکزی که واقعا به این احساسات قوی بشری پاسخ دهد طراحی کنیم.

چه طور می توانیم بهترین پیشنهاد را برای نقطه مقابل ترس، اضطراب، فقدان کنترل و از دست دادن شان و بزرگی طراحی کنیم؟ چه طور می توانیم پیشنهاد ساده و روشنی را در مقابله با سیستم مراقبتی که به وسیله زبان پزشکی ناآشنایی توصیف شده است و در داخل سیستمی که تعیین مسیر یک تجربه ی آزاردهنده ی اضطراب آور است، طراحی کنیم ؟چطور می توانیم در پاسخ به عطش سیری ناپذیر بیمار برای دانستن بیماری و انتخاب های درمانشان طراحی کنیم؟ چطور می توانیم با وجود مواجه شدن با تحمیل زیاد فناوری با بیماران ارتباط برقرار کنیم و طرحی را پیدا کنیم؟

فرض کنید که یک توافق کلی وجود دارد که بیماران با تشخیص سرطان با تقریباً همه ی بیماران دیگر متفاوتند، پس ملاک هایی که معمولاً برای اطلاع طرح مرکز سرطان استفاده می شده نیز به نظر من باید متفاوت باشد. این برگه ها استدلال می آورد که مهم ترین و مناسب ترین ملاک طرح برای مراکز سرطان فراتر از شکل و عملکرد، "همدلی" انسانی است. طرحی کارآمد، منعطف و از نظر اجرایی قابل تحمل باید به سادگی ارائه شود. هرچی درجه ای که تیم طراحی با این عناصر بیشتر درون سازی و همدلی کنند ، هرچه محیط پاسخگوتر و حمایتگرتر باشند، راه حل موفق تر و نتایج بیمار بهتر خواهد بود.

 

چطور ما درک می کنیم یک بیمار چه چیز هایی را حس می کند؟

به کارگیری یک درخواست معمول برای فرآیند روش طرح کلید درک بهتر فشار احساسی بیماری که اجازه می دهد در داستان ها آشکار شوند. چه در شکایت اصلی بیمار یا چه در حماسه جراحی یکی از اعضای خانواده توسط اتفاقات بیماری معانی باز و زیادی گفته شده است. تجهیز متخصصان سلامتی به چیزهایی که به آن نیاز دارند تا تشخیص دهند، جذب کنند و توسط داستان هایی که بیماران بیان می کنند حرکت داده شوند، ممکن است راه طولانی را داشته باشد برای درست کردن چیزی که در پزشکی هنوز جواب نداده است. محیط مرکز سرطان متعاقباً باید برای کشف و ارتقای این نقاط لمس استخراجی از داستان های بیماران طراحی شده باشد، با هدف ایجاد این سفر به یک اندازه حمایتگرانه، مراقبتگرانه و انسانی برای هر دو بیماران و مراقبت دهندگان.

 

مطاله تحقیقات: امتحان واکنش های احساسی به طراحی

درک چگونگی طراحی کردن بهترین فضا بدین معناست که ما باید همه ی احساساتی را که تجارب شخصی فرد را در آن فضا تعریف می کند باز نموده. بیماران سرطانی یا اعضای خانواده شان با فهمیدن مفاهیم مشکل دارند. به عنوان طراح، ما نیاز داریم که به ترسیم احساسات بصیریشان کمک کنیم تا بتوانند آنهارا درک کنند. ما نیاز داریم که مشخص کنیم که کدام نوع شناسی طراحی بهترند تا واکنشهای ضروری احساسی را ایجاد کنیم تا احساسات منفی برجسته تر را که تشخیص سرطان باعث ایجادش می شود را خنثی کنند. همانطور که قبلاً اشاره شد، تحقیقات بیان می کند که بیماران سرطانی و خانواده هایشان توسط طیف احساساتی که اغلب بدینگونه توصیف میشوند غرق شده اند:

  • درد، تنهایی، نگرانی، اضطراب،حس بدون کمک، خشم، وحشت، ناامیدی، تاریکی، بی عدالتی، گیجی، خطر،گناه.

کنجکاوم که بدانم متعاقباً، واکنش های طرح چه خواهد بود که بتواند بهترین نقطه مقابل این احساسات قوی را فراهم کند؟ از این رو چیزهایی که بازتاب های تاثیر گذار در طراحی در نظر گرفته می شوند:

  • سلامتی، دوست داشته شدن، آرامش، آسایش خاطر، کنترل، شادی، شجاعت، امید، روشنی، عدالت، وضوح، امنیت، بی گناهی

 

در تلاش برای درک بهتر این که چگونه بیماران سرطانی متنوع واکنش نشان می دهند.

روش شناسی:

بیماران و اعضای خانواده (جوابگویان) که اخیراً تجربه تشخیص سرطان و درمان های بعد از آن در مراکز سرطان داشته اند، به عنوان چه یک بیمار بستری چه یک بیمار سرپایی یا هر دو با محقق خود ملاقات کردند. محقق به هر نجات یافته از سرطان یک کتابچه داد که شامل 5 دسته عکس بود. نسخه های بزرگ عکس ها روی یک صفحه نمایش داده می شد، از پاسخ گویان خواسته شده بود به ازای هر عکس کمتر از 20 ثانیه بازتاب نشان دهند و و در کنار 13 احساس منفی که معمولاً در بین همه بیماران سرطانی یافت می شود علامت بزنند و/یا 13 متضاد برای هرکدام از احساست منفی براساس تجربه واکنشی احساسی خودشان که در همان لحظه ظاهر می شود.

5 دسته از 15-20 عکس در هر بخش شامل: محیط، طبیعت، هنرها، حواس پرتی ها و همراهان. در آخر هر دسته عکس ها نشان داده شده، پاسخ گوها دعوت شدند که با جزئیات توضیح دهند که به نظرشان یک عکس خاص است چرا واکنش احساسی خاصی را نشان می دهند؟. این حالت، بینش بیشتری را به داده های کیفی عرضه می کند و باعث حذف نگاه یه طرفه محقق در تفسیر داده ها می شود.  در آخر هر جلسه، نمره ی کتابچه هر پاسخگو جمع آوری می شد و نتایج جدول بندی شد.

خلاصه یافته ها:

  1. نگرانی و اضطراب در طی تجربه سرطان همواره وجود دارند: برای بیمار و خانواده اش.
  2. پارکینگ ها احساسات منفی جهانی ایجاد می کنند، علی رغم طراحی. آنها منابع عجز و خشم شدید هستند.
  3. اتاق های انتظار، خواه ساده و سرد یا لوکس، تمایل به ایجاد احساسات منفی شامل خشم و عجز دارند.
  4. تصاویر اتاق بیماران بستری علی رغم نقش و نگارها، باعث برانگیختن احساس درد، تنهایی، نگرانی، اضطراب، بی کمکی و ترس می شود.
  5. صندلی های انفوزیون شیمی درمانی در کل استرس زا به نظر می آید، مخصوصاً اکر فضای کافی برای مراقبت دهندگان/ حمایتگران نباشد. تصاویر اتاق هایی که سرد و سخت طراحی شده بودند احساسات منفی بیشتری در مقایسه با آنهایی که طبیعت و نور طبیعی داشتند بر می انگیخت.
  6. سوئیت های پرتو درمانی باعث برانگیختن احساسات منفی بیشتری علی رغم محیط می شود که شامل: نگرانی، اضطراب، بی کمکی است.
  7. اگرچه اکثر پاسخگویان تصاویر "مشابه خانه" را به صورت مثبتی نمره دادن، آنها پاسخ های خودشان را در مباحثه اینگونه توصیف کردند که گفتن طراحی های "مشابه خانه" ممکن است که برای بیماران بستری که وقت بیشتری را در مراکز می گذرانند جذابتر باشد، و گرنه بیماران سرپایی تمام چیزی که بعد از یک روز یا زمان کلینیک شیمی درمانی یا پرتو درمانی، می خواهند "برگشت به خانه است". آنها می گویند، "این خانه من نیست" ، این فقط باعث می شود که آنها احساس تنهایی و گناه کنند... آنها دلشان برای خانه هایشان تنگ می شود.
  8. باغچه ها با طراحی رسمی احساسات منفی زیادی مانند تنهایی، اضطراب و گیجی را بر می انگیزند در حینی که آنها به طور ضمنی خواستار "کنترل" بیشتری هستند، چیزی که الان مقدار کمی ازش دارند.
  9. حواس پرتی به اندازه راحت کردن مشکلات تجربه سرطان مهم است.
  10. باغچه ها مخصوصا بعد از شیمی درمانی جذابند. آنها باعث افزایش حس "خوش آمد گویی" می شود.
  11. تصاویر فصول متفاوت خیلی برای همه خیلی دلپذیر بودند، ( برای توصیف تصاویر فصول کلمه "دوست داشتن" به کار برده شده ) مخصوصاً بعد از درمان. باعث برانگیختن حس امید می شود تا فرد قادر باشد که " برای دیدن همه فصول نجات یابد".
  12. در کل، تصاویر باغ های داخلی خیلی خوب استقبال شد، گرچه تصاویر "طبیعت بزرگ"، مثل کوه، احساسات امید و روشنی ایجاد می کرد همینطور به بیماران یادآور می شد که " دنیا ادامه دارد".
  13. تصاویر مربوط به مجسمه ها، در کل خنثی به نظر رسید. اگر خیلی پیچیده و شلوغ بود، پاسخگویان احساس تهدید و اضطراب شدیدی داشتند.
  14. راهروها ی رنگی انتقال مثبتی ارائه کردند.
  15. فناوری (کامپیوتر شخصی، گوشی همراه) در کناره های تخت احساسات مثبتی چون اجازه کنترل و ارتباط با افراد مورد علاقه، را ایجاد می کرد.
  16. در کل، پاسخگویان به تصاویر هنری امتیاز بالا همراه با احساساتی مثبتی دادند، مثل: خلوت، لذت، آرامش، آسایش، شادی، امید، شجاعت و خوب بودن. هرچند، بعضی از هنرهای انتزاعی اضطراب و احساسات منفی را بر می انگیخت. اشاره شده بود که، گنجایش تصاویر "هنرمند" آن طور که پیش بینی می شد احساسات مثبتی را ایجاد نکرده است.
  17. تصاویر خانواده و دوستان تمایل به ایجاد احساسات مثبت داشته.
  18. تصاویر حیوانات، مخصوصا حیوانات با اندام های مصنوعی احساسات امید، تاثیرگذاری، "زندگی ارزش زندگی کردن دارد" و عدم ترس ایجاد کرده است.
  19. تصاویری که نمای ترتیب و نظم داشتند احساسات مثبتی را در کل دسته ها بر می انگیختند.
  20. تصاویر آهنگ های استفاده شده مربوط به حین درمان، در کل، نمای آرام بخشی ایجاد می کردند.

 

نتیجه گیری:

تلاش تحقیق کمی و محدود من، توضیح داد چگونه، با تلاش نسبتا اندک، به کارگیری فرایندی که در نظر گرفته شده تا احساساتی که بیماران در طول تجربه درمان خود دارند، کشف یا درک کند، ممکن است به ما در کشف محرک های طراحی که برجسته اند ولی هنوز کمتر دیده شدند کمک کند. آغاز فرایند طراحی از موقعیت یکدلی، جایی که ما سعی می کنیم خودمان را جای بیمار بگذاریم، تواناییمان را در درک احساسلت و ادراکات دیگران ارتقا دهیم، ممکن است به نتایج سدشکنی هدایت کند. زمان یکه ما مشخص کنیم که کدام نوع شناسی طراحی مناسب ترین در این ملاحظات هستند، سپس ما باید مطالعاتی را طراحی کنیم که تاثیرگذاری واکنش های احساسی در نظر گرفته شده را اندازه گیری کند. مثلا، استفاده از مطالعه محدود من:

  • آیا طراحی محیط روی بیمار آنطور که انتظار میرفت تاثیر گذاشت؟
  • آیا طراحی روی همه احساسات کنترل، یا خوب بودن یا حس امید یا کاهش احساس بی کمک بودنشان، یا کاهش احساس سرزنششان تاثیر گذاشته؟
  • آیا فرض ما در مورد ارزش محیط "مشابه خانه" در تنظیمات مراقبت و سلامتی برای هر دو بیماران بستری و سرپایی معتبر است؟
  • می شود پارکینگ ها، علی رغم این که چقدر روشن هستند، و چقدر در دسترس طراحی شدند، به عنوان یک منبع خشم و استیصال برای بیماران سرطانی، حذف شوند؟ حضور و ورود وسایل نقلیه مستقل می تواند پارکینگ ها را متروکه، بنابراین، این مسئله را برطرف کند؟

بنابراین طراحی براساس همدلی می تواند دیده شود، برای یک نزدیکی پر معنی در مراقبت بیمار محور، در محتوای تفکر طراحی، ما رو قادر می سازد که تلاش های طراحی ما را صحیح تر هدایت کند تا روابط جدیدی با مردمی که در نهایت آن را استفاده می کنند شکل دهد. من معتقدم، شروع کردن با همدلی، به طراحی های سدشکن های عظیمی هدایت می کند. کلید آن درک نقاط لمس برای انسان پروری است که این چنین روابطی را ممکن می سازد.

برای نتیجه گرفتن، مطالعات تحقیقی محدودی که در بالا توصیف شده یک مثال بسیار گفته شده را آشکار می کند که عامل بالقوه ی تغییر شکل طراحی مراقبت سلامت به وسیله ی به کارگیری همدلی است به عنوان احتمال، مهمترین محرک طراحی ما است. همان طور که در خلاصه نتایج نوشته شده بود، من یاد گرفتم برای بیماران سرطانی، فضاهایی که برای انتظار پیشنهاد شدند شامل اتاق های انتظار و فضاهای پذیرش است که علی رغم کیفیت طراحی، باعث ایجاد احساسات قوی خشم و ناامیدی میشود. " بیمار سرطانی بودن این است که اون کسی باشی که صبر می کند." به وسیله کشف این واکنش های احساسی از طریق نزدیکی بر اساس همدلی، من یاد گرفتم که برای بیماران سرطانی، مفهوم زمان یک معنی کاملاً جدیدی میگیرد. وقتی خومان را جای بیمار سرطانی می گذاریم که بهش گفتند 6 ماهه دیگر زنده است، فرایند طراحی که ما نیاز داریم در نظر بگیریم کاملاً متفاوت است. ادامه دادن طراحی فضاهای پذیرش که 30 دقیقه یا بیشتر برای هر بیمار زمان میبرد که غیر انسانی و غیر قابل قبول است. بنابراین، اگر ما واقعاً از موقعیت همدلی طراحی کنیم، شاید دیگر اتاق های انتظار و میزهای پذیرشی در مراکز سرطان وجود نداشته باشد.

 

منبع:

The Case for Empathy Based Design. Ian M. Sinclair, MHA, CHE.Principal, Vice President Healthcare, Kasian Architecture, Toronto, Canada. February 7, 2017

مترجم: نفیسه منصوری

بازبینی: زهرا دستغیب