مسایل حقوقی بیمار مبتلا به سرطان و خانواده:
1. آیا اگر فردی مبتلا به سرطان باشد و هنگام خواستگاری آنرا با همسر آینده خود در میان نگذاشته باشد، همسر وی میتواند درخواست طلاق دهد و آیا باید غرامت بپردازد؟
طبق ماده 1121تا 1124 قانون مدنی در صورت وجود برخی از بیماری ها هنگام عقد و اینکه با این شرط که طرف مقابل از آن آگاه نبوده باشد و پس از عقد آگاه شود به محض آگاهی امکان فسخ عقد را مهیا می کند.
- مواردی که اگر در مرد وجود داشته باشد موجب حق فسخ برای زن می شود:
1- خصاء (از کارافتادگی آلت جنسی) 2- عنن (عجز از رابطه جنسی یا عدم رقبت در آن) به شرطی که یک بار هم عمل زناشویی را انجام نداده باشد. 3- مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه ای که قادر به عمل زناشویی نباشد.
- مواردی که اگر در زن وجود داشته باشد موجب حق فسخ برای مرد می شود:
1- قرن (وجود استخوانی در فرج که مانع ایجاد رابطه می شود). 2- جذام 3-برص 4-افضاء(یکی شدن مجرای بول وحیض). 5- زمین گیری (فلج شدن و عدم قدرت درحرکت اعضای بدن به خصوص پاها). 6- نابینایی از هر دو چشم.
جنون به شرط استقرار نیز برای طرفین امکان فسخ می آورد. عیوب زن در صورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته باشد اما جنون و عنن مرد هرگاه بعد از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ برای زن می شود.
همانطور که ملاحظه می کنیم سرطان جزء هیچ یک از این موارد نیست. لذا باید به سراغ موارد دیگر رفت. طبق مورد 5 تبصره ماده 1130 قانون مدنی در مواردی که یک وضعیتی به وجود بیاید که ادامه زندگی زوجه (زن) را با مشقت همراه کند و تحمل آن سخت باشد زن می تواند تقاضای طلاق دهد. یکی از این موارد بیماری صعب العلاج مثل سرطان است که زندگی مشترک را مختل نماید. این حق مختص زن است حال در این مورد خاص اگر مرد سرطان داشته باشد و همچنان درمان وی ادامه داشته و امکان زندگی مشترک را مختل کند زن امکان طلاق خواهد داشت.
حال به موردی می رسیم که فرد سرطان داشته و این را هنگام عقد از طرف مقابل پنهان کرده. همانگونه که دیدیم این از موارد بیماری های ماده 1122 و 1123 نمی باشد و تنها یک ماده دیگر می ماند و آن ماده 1128 است که می گوید: هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد آن وصف بوده برای طرفین حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده باشد یا عقد متبانیا بر آن واقع شده باشد.
شرط این ماده این است که آن وصف یا در عقدنامه آمده باشد به عنوان مثال فرد خود را دکتر معرفی می کند و عقد نامه را با عنوان دکتر ... امضا می کند و بعد مشخص می شود دکتر نیست. مورد دیگر این است که عقد متبانیا بر آن واقع شده باشد. این بدین معناست که در مورد صفت هیچ گفتگویی نمی شود ولی برحسب عرف و عادت عقد بر وجود صفت خاصی در دو طرف منعقد می شود؛ مثلا اگر دختر یا پسری در مورد بیماری خود سخنی نگویند قضاوت عرف بر آن است که لزوما سالم هستند و دارای بیماری خاص و مهمی نیستند. و در واقع با سکوت بر بیماری ای که قابل دیدن نیست مثل سرطان پرده می گذارد. در این صورت دو راه حل هست یکی اینکه فرد فریب خورده می تواند شکایت کیفری کند که در این صورت فرد فریبکار به حبس محکوم می شود. و یا اقدام حقوقی کرده و تقاضای فسخ کند. فسخ ازدواج تشریفات طلاق را ندارد و فریب خورده می تواند به راحتی این کار را انجام دهد و لیکن این حق فوری است یعنی به محض اطلاع باید فسخ کند. اگر آگاهی پس از انجام عمل زناشویی باشد می تواند مهریه را نیز بازگیرد. البته این مورد از موارد سلیقه ایست و گاهی قضات در صورتی که طرف بیمار صرفا سکوت کرده باشد را فریب کاری ندانسته و سرطان را جزء مواردی که باید ذکر شود نمی دانند.
2. آیا در شرایطی که پزشکان از درمان بیمار سرطانی سلب امید کردهاند و بیمار در وضعیت کما بستری است میتوان داروهای هزینهبردار بیمار که زندگی اطرافیان وی را فلج کرده است قطع نمود؟
رابطه بیمار و پزشک اصولاً یک رابطه قراردادی است که موسوم به قرارداد درمان است. در این قرارداد تعهد پزشک ارائه مراقبتها و خدمات بهداشتی درمانی به بیمار و تعهد بیمار پرداخت حقالزحمه پزشک و اجرای دستورالعمل پزشک است. تعهد پزشک یا تعهد بهوسیله است به این معنا که وی موظف است در حد توان و امکانات خود برای انجام درمان تلاش کند و در این راستا وسایل انجام آن را نیز مهیا کند. گرچه متعهد به نتیجهای خاص نیست. و یا تعهد به نتیجه است که درنهایت ملزم به نتیجهای خاص است. درهرصورت به این دلیل که قرارداد درمان دوطرفه است، فسخ یکجانبه این قرارداد از سوی پزشک نیز ممکن نیست و باید به درمان ادامه دهد.
3. آیا در شرایطی که پزشکان از درمان بیمار سرطانی سلب امید کردهاند و بیمار در وضعیت کما بستری است میتوان با مجوز مسئول حقوقی بیمارستان اقدامات درمانی را متوقف نمود و به زندگی بیمار خاتمه داد؟
پیرو سؤال فوق و به دلیل قرارداد درمان چنین امری ممکن نیست مگر در شرایطی که بیمار به دلیل مرگ مغزی در حالت زندگی نباتی باشد که در این حالت طبق ماده واحده قانون پیوند اعضای بیماران فوت شده یا بیمارانی که مرگ مغزی آنان مسلم است، مصوب 1379 تنها پیوند اعضا ممکن خواهد بود. هرگونه اقدام دیگری بر غیر از بیماران مرگ مغزی در حکم اقدام بر افراد زنده است و مطابق آن مجازات خواهد داشت.
گرد آورنده: الهه السادات کسایی، دکترای حقوق